انتقام منصفانه!

ساخت وبلاگ
نمی‌دانم تا کِی و کجا قرار است خودمان را سانسور کنیم و واقعیت را پشت یک نقاب به ظاهر زیبا مخفی کنیم؟ تا کی قرار است با توهم «با فرهنگ» بودن‌مان سر کنیم و آن را پشت تریبون‌های مختلف جار بزنیم؟ باید قبول کنیم که همه کسانی که جلوی ساختمان پلاسکو تجمع کرده‌بودند و با گوشی‌ها‌شان مشغول ثبت سوژه برای صفحه‌های مجازی‌شان بودند ایرانی بودند. باید قبول کنیم ما ایرانی‌ها استاد انتقاد از دیگران هستیم، اما به خودمان که می‌رسد انتقاد مساوی می شود با کفر و دشمنی و تخریب. اگر خدایی ناکرده به دلیل دیر رسیدن ماشین آمبولانس، آتش‌نشانی و... اتفاقی برای کسی بیفتد(که متاسفانه می‌افتد) ما هستیم که فضای مجازی را پر می‌کنیم از پست‌ها و هشتگ‌های بی‌مسئولیتی و بی‌لیاقتی فلان ارگان و بهمان مسئول. یک درصد هم احتمال نمی‌دهیم که خودمان، با تجمع در محل حادثه، با راه ندادن به ماشین امدادی و ... باعث دیر رسیدن امداد و کشته شدن عده‌ای شده ایم. اهالی رسانه هم حال و روز به‌تری ندارند. برخی منتظرند که اتفاقی رخ دهد و شروع کنند به تسویه حساب های سیاسی شان. همه سعی‌شان را می‌کنند که مسئولیت اتفاق را هرطور شده به گردن جناح انتقام منصفانه!...
ما را در سایت انتقام منصفانه! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9vrtakalllom1 بازدید : 136 تاريخ : شنبه 30 بهمن 1395 ساعت: 15:23

یکی از به‌ترین راه‌های شناخت هر کسی، شناخت بی‌واسطه‌ی اوست. شناخت از طریق گفت‌و‌گو و نشست و برخاست و یا مطالعه‌ی دست‌نوشته‌ها و خاطرات آن‌ها. اما  به نظرم هیچ‌کدام از آن ها به پای دست‌نوشته‌ها و خاطرات نمی‌رسد. شاید بشود در گفت‌وگو و رفتار خود نبود و نقش بازی کرد اما در نوشتن خاطرات نه. خب آدم که معمولا به خودش دروغ نمی‌گوید! برای همین به دفتر خاطرات عده ای سرک کشیده‌ام و لذت شناخت آن‌ها را با شما سهیم می‌شوم. مسیح علی‌نژاد: از صبح که از خواب بیدار شدم حس و حال عجیبی داشتم اما نمی‌دانستم برای چه. عجیب‌تر آن که هر وقت به اتاق پشتی خانه می‌رفتم این حس و حالم تشدید پیدا می‌کرد. حتم داشتم چیزی آن جا بود که من را آزار می‌داد. همه‌ی اتاق را بیرون ریختم که آن شی مزاحم و روی اعصاب را پیدا کنم. پیدا کردم! یک روسری! چه‌قدر چندش بود. سریعا آن را بیرون بردم و آن را به آتش کشیدم...ای کاش می‌شد همه روسری‌ها را به آتش کشید. گرم‌م شد! ای‌کاش لخت می‌شدم! ت ح: صدای میوه فروش محله از پنجره اتاق داخل شد و من را بیدار کرد! عجب صدای نکره‌ای. صدای یک نر! پنجره را بستم و از رخت‌خواب بیرون آمدم. حین بیرون آمدن انتقام منصفانه!...
ما را در سایت انتقام منصفانه! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9vrtakalllom1 بازدید : 133 تاريخ : شنبه 30 بهمن 1395 ساعت: 15:23

دی‌روز دوستی را دیدم. بعد از ده سال. همانِ گذشته بود. خُلقی که تغییری ندیدم و ظاهری هم به جز کمی چهارشانه شدن و کمی ریش بلندتر و عمامه و عبا تغییر خاصی نکرده بود! بله دوست من طلبه شده بود و مشغول تحصیل در حوزه علمیه. ده سال پیش به شوق؟! طلبه‌گی درس و مدرسه را رها کرده‌بود. کلی با هم حرف زدیم و خاطرات گذشته را با هم مرور کردیم و حتی با هم در مورد مسائل سیاسی و مذهبی هم گفت‌وگو داشتیم. کمی که بیش‌تر با او گفت و گو کردم باز هم سوالات گذشته برای‌م زنده شد. سوالات که یا واقعا بی جواب‌ند و یا لااقل فعلا جوابی براش وجود ندارد. من جواب‌ش را نمی‌دانم کسی می‌داند بگوید و من را از جهل برهاند: چرا سازوکار ورود به حوزه‌های علمیه جوری است که تقریبا هرکس که نتوانسته در دروس کلاسیک به جایی برسد وارد آن می‌شود و حوزه‌ها پراست از طلابی با کوله‌باری از تجدید شده‌گی؟ چرا حوزه‌های علمیه‌ی ما به بهانه طلبه پرور بودن! هنوز هم دروس پان‌صد سال پیش را می‌خوانند؟ شبیه به این که دانش‌جویان پزشکی هنوز هم کتب ابن سینا را به بهانه‌ی پزشک پرور شدن! بخوانند. چرا طلبه‌ای با ده سال درس خواندن که تقریبا معادل دکترا د انتقام منصفانه!...
ما را در سایت انتقام منصفانه! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9vrtakalllom1 بازدید : 145 تاريخ : شنبه 30 بهمن 1395 ساعت: 15:23

از میان ائمه‌ی جمعه‌ی پس از انقلاب، شاید احمد علم‌الهدی پر حاشیه‌ترین آن‌ها باشد. اقلا درباره‌ی حال حاضر می‌توان این گزاره را با قطعیت به کار برد. سخنان شاذ آقای علم‌الهدی آن‌قدر زیاد است که بررسی تک‌تک آن‌ها مثنوی هفتاد من کاغذ می‌شود. اظهارات علم‌الهدی درباره‌ی ره‌بری و ولایت فقیه، ورزش و حجاب بانوان، مرغ و اشکنه، موسیقی و کنسرت، امام جمعه و امام زاده، و امیرکبیر و دارالفنون تنها مشتی نمونه‌ی خروارند. فقط در دو سه مورد، کار آن‌چنان بیخ پیدا کرده که خود آقای علم‌الهدی شخصا به عنوان شارح و مفسر سخنان خود، وارد عمل شده و از آنها رفع ابهام کرده‌است. آن‌قدر آقای علم‌الهدی در این قبیل اظهارنظرها مسبوق به سابقه است که اکاذیب شاخ‌داری مثل اطعام مهمانان ره‌بری توسط غذای بهشتی، به راحتی به ناف ایشان بسته می‌شود و جمعیت بسیاری آن را باور می‌کنند. حالا اما به قدر کافی سخنان و مواضع آقای علم‌الهدی توسط افراد مختلف نقد و بررسی شده‌است و هدف از این نوشته تکرار مکررات نیست. اما خوب است که از زاویه دیگری هم به بررسی سخنان ایشان بپردازیم. به فرض که همه سخنان آقای علم‌الهدی مستدل و دارای پشتوانه‌های عم انتقام منصفانه!...
ما را در سایت انتقام منصفانه! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9vrtakalllom1 بازدید : 154 تاريخ : شنبه 30 بهمن 1395 ساعت: 15:23

بسته‌ی ده تایی‌ش می‌شد 25 تومان. عکس‌های بازی را می‌گویم. سوپرمارکت محل هم که تا فهمیده بود، مد! شده، آن‌ها را کنار اجناس لوکس قرار داده بود. برای همه‌ی سلیقه‌ها چیزی پیدا می‌شد.از عکس‌های بدن‌سازها که حسابی روی بورس بود بگیر تا حتی بازی‌گرهای وطنی و فراوطنی! اصلاً از همین جا بود که رونی کلمن و ژان‌کلودون‌دم (با آن اسم سخت‌ش) را شناختیم. پشت هر عکس اطلاعات ریز شده بود. دور بازو و ران (گاهی تا 120 سانتی متر!) برای بدن‌سازها و تعداد گل زده و امتیاز فوتبال‌یست ها هم که از پارامترهای جذاب و متغیر! هر عکس بود. خرید چند بسته‌ی اول به جیب بابا بستگی داشت و افزودن‌ش با شیب ملایم! هم به میزان همت و پشت‌کار و البته شانس. عصرهای تابستان که گرما اجازه می‌داد هرکسی عکس‌های کش به دور بسته ، توی پلاستیک گذاشته شده، توی کوچه‌ها سرازیر می‌شد.قانون نانوشته‌‌ای هم بود که عکس های درجه کیفی الف!هیچ وقت رونمایی نمی‌شود به جز هنگام مبادلات.  دو نوع بازی هم رواج داشت. نوع اول که از هر نفر چند عکس جمع، عکس‌ها رو به بالا گذاشته و به نوبت با کف دست، محکم روی‌ش کوبیده‌می شد.هرکس هر عکسی را که زیرو رو می‌کرد ر انتقام منصفانه!...
ما را در سایت انتقام منصفانه! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9vrtakalllom1 بازدید : 167 تاريخ : شنبه 30 بهمن 1395 ساعت: 15:23

گفت: خدایا به امید پول! بعد تُف غلیظی را حواله‌ی دست‌هاش کرد، آن‌ها را به هم مالید و گونی را برداشت. انتقام منصفانه!...
ما را در سایت انتقام منصفانه! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9vrtakalllom1 بازدید : 150 تاريخ : شنبه 30 بهمن 1395 ساعت: 15:23